روی دیگر سوغات دربار پادشاهی قاجار
تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۹۴۵۵۷
«بارها سرش را همراه با حرکت دوربین به چپ و راست میچرخاند و زل زده به لنز دوربین آن را دنبال میکند. حتی دستور میدهد تا نخستین فیلمها را با بازیگران درباری پر کنند. درباریان نیز که گویی توسط کسی هدایتشدهاند تلاش میکنند تا همان خوشمزگی و شوخوشنگی را در لحظات ثبت کنند.»
به گزارش خبرنگار ایمنا، در یادداشتی که «یوسف نیکفام»، نویسنده و پژوهشگر فرهنگی در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:
«سینما هم مانند بسیاری دیگر از پدیدههای نو، سوغات دربارِ پادشاهی قاجار بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بارها سرش را همراه با حرکت دوربین به چپ و راست میچرخاند و زل زده به لنز دوربین آن را دنبال میکند. حتی دستور میدهد تا نخستین فیلمها را با بازیگران درباری پر کنند. درباریان نیز که گویی توسط کسی هدایتشدهاند تلاش میکنند تا همان خوشمزگی و شوخوشنگی را در لحظات ثبت کنند. در این فیلمها که اغلب به دستور خود ناصرالدینشاه ثبت و ضبطشدهاند تصاویری مستند گونه نیز دیده میشوند. تصاویری از انجام حرکات ورزشی در کاخ گلستان و بیرون آن و یا تصاویری از خرسواری در خیابانی مشجر.
اما بههرروی سینما نیز مانند دیگر پدیدهها چندان زمانی نمیگذرد تا مردم کوچه و خیابان را مجذوب خود کند و اگرچه چندان اشتیاقی در عوام دیده نمیشود و بیشتر اشراف و ثروتمندان هستند که پیش از هر گروه دیگری سینما رفتن را مانند دیگر عادتها با خود همراه میکنند. با گسترش و ساخت سینماها و رونق نمایش فیلمهای خارجی که اغلب در ابتدا بهصورت صامت به نمایش درمیآمدند، اقشار کمدرآمد نیز فرصت مییابند تا با پرداخت پول کمتری تجربۀ نشستن بر روی صندلیهای سینما را از سر بگذرانند.
نور که بر پردۀ سفید میتابید، حالِ دیگری پیدا میکردند. سینما جادویشان میکرد. از خودشان بیرون میشدند. همهچیز را از یاد میبردند. گرسنگی را از یاد میبردند. فرصتی بود تا هرچه تلخی و سیاهی بود را پشت در سینما بگذارند و پا در سیاهی سینما بگذارند. از یاد میبردند که از کدام محلۀ شهر پا به سینما گذاشتهاند. سینما میشد پناهشان. میشد ساعتها نشست و حتی با یک بلیت چند بار فیلمِ رویِ پرده را دید و چندساعتی دور شد از واقعیتِ تلخِ زندگی روزمره. دور شد از رنجی که میبردند. عاشقِ فیلمهای پلیسی میشدند.
خودشان را در لباسِ آرسن لوپن میدیدند و در لباسِ دزدها و گنگسترهای فیلمهای پلیسی و جنایی تصور میکردند. وقتی قهرمانِ فیلم یکتنه با خلافکارها مبارزه میکرد و یکییکی آنها را به درک میفرستاد، مثلِ بقیۀ تماشاچیها پرشور و پرحرارت سوت و کف میزدند. هرچه بود، ساعاتی بود که نمیدانستند چگونه بر آنها گذشته است. این لحظات بهترین زمان برای فراموشی بود. فراموشی روزها و شبهایی که بهسختی میگذشت. فقر و فاقه از سر و روی شهر میبارید.
دلشان میخواست جلوی سینما «خورشید» بایستند و دستهایشان را دراز کنند و حروفِ نوشتهشدۀ روی تابلویِ سینما را با صدای بلند بخوانند: تارزان در سینمای خورشید… سالون گرند هتل...
شاه نو که آمد، سه روز جشن و پایکوبی شد. مراسم تاجگذاری شاه در کاخ گلستان برگزار شد.
عکس رضاشاه را توی روزنامۀ ایران دیده بودند. نشسته روی تختی مرمرین و تاج به سر.
خودشان را نشسته روی همان تختِ شاهی میدیدند با تاجی بر سر و دورتادورش نوکران و خدمه. امرای کشوری و لشکری کنارش ایستادهاند، درحالیکه دستهایشان را پشتِ کمر گرفته به دنبالش امرای لشکری درحرکتاند.
نوجوانی با سلام نظامی واردِ ایوان تخت مرمر میشود. از پلهها بالا میرود و روی صندلی مینشیند. دو نفر از امرای لشکری دم حوض جلوی ایوان میایستند. نوجوان با سلام نظامی از پلههای تخت پایین میآید و ایوان تخت مرمر را ترک میکند.
- آخ… آخ، چی میشد که فقط یه روز… فقط یه روز اون تاجِ پادشاهی رو به سر میگذاشتم!
حالا نشسته بود رویِ یک خرک زهوار دررفتۀ سینما و فیلم میدید.
فیلم که تمام شد، هوا تاریک شده بود و ترس سرتاپای وجودش را پر کرد. حالا باید به پدرش چه میگفت؟ کجا بوده و چرا بعد از تعطیل شدن مدرسه به خانه نیامده است؟
به خانه نرفت و زمان گذشت و گذشت و گذشت تا رسید به دورانی که باید پاشنهها را هماهنگ با زنگ زورخانه قیصروار ورمیکشید و برادران آب منگل را یکییکی سر به نیست میکرد و به درک میفرستاد. خونروی چاقو حالش را دگرگون میکرد و میخواست یکتنه هرچه فقر و بدبختی و ظلم هست را از سر عالم و آدم بردارد و درحالیکه لبخند پیروزی بر لب دارد برگردد و نام عشقی را که نمیداند چگونه ابراز کند به طوطی داشآکل بگوید. و طوطی هم به سخن درآید و راز عاشقیاش را برملا کند.
- مرجان به کی بگم که عشق تو منو کشت!
و حالا دیگر میدانست که عشق آدمی را میکشد.»
کد خبر 604530منبع: ایمنا
کلیدواژه: سینما اولین فیلم تاریخ سینما فیلم سینمایی دوره قاجار شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق فیلم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۹۴۵۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(عکس) قبرستان ممنوعه تهران، کجاست و مدیریت آن با چه کسانی است؟
«قبرستان ممنوعه تهران» یکی از قبرستانهای قدیمی و ناشناخته شهر تهران است. در این قبرستان افراد نامی و مشهور بسیاری دفن شدهاند. چهرههای علمی، سیاسی و خارجیهایی که در ایران مشغول فعالیت بودند و در دوران سکونتشان در تهران جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش همشهری آنلاین، قبرستان ممنوعه تهران، که با نام قبرستان دولاب نیز شناخته میشود، یکگورستان قدیمی مربوط به مسیحیان است. در واقع این قبرستان باغی بزرگ در اتوبان شهید محلاتی، بین خیابانهای شهید رضایی و مستفیذ است که در میان اهالی به نام قبرستان «دولاب» شناخته میشود. این گورستان محل دفن مسیحیان کشورهای فرانسه، ایتالیا، روسیه و لهستان است که در سالهای دور در ایران زندگی میکردند و در این کشور نیز از دنیا رفتهاند. تعدادی از این افراد سرباز و بخشی دیگر افراد غیرنظامی بودهاند که در بین آنها اشخاص مشهور نیز دیده میشود.
افرادی که در این قبرستان به خاک سپرده شدهاند، ملیتهای مختلفی دارند. ملیت هر فرد با یک پرچم بر روی قبر مشخص شده است. بر روی سنگ قبرها نیز علائمی، چون صلیب یا تصویری از یک بانوی غمگین دیده میشود. افرادی که در این قبرستان آرمیدهاند، سربازان گمنام روسیه و لهستانیهایی هستند که در جنگ جهانی دوم در راه برگشت به وطن جانشان را از دست دادهاند. تعدادی از قبرها نیز مربوط به کنتهای فرانسوی، شاهزادههای گرجی و پزشکان دربار قاجار و پهلوی است. افراد مشهوری مانند «اوانس اوگانیانس» اولین کارگردان سینمای ایران و موسس اولین مدرسه بازیگری در ایران، «شاهین سرکیسیان» موسس تئاتر مدرن در ایران، «کنت دو مونت فرت» اولین رئیس پلیس ایران، «ولادیسلاو هورودکی» معمار اهل لهستان، «ولادیمیر گاردایستکی» معمار ایستگاه راهآهن تهران، «آلفرد ژان بانیست لومر» موسیقیدان نظامی فرانسوی مربوط به دوران ناصرالدینشاه قاجار که نخستین سرود ملی ایران را ساخت، «دکتر کلوکه» پزشک فرانسوی محمدشاه قاجار و «دکتر تولوزان» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که از جمله اقدامات او در ایران میتوان به بهداشت عمومی و تشکیل مجلس حفظالصحه اشاره کرد.
اولین قبر متعلق به پزشک مخصوص درباراین محدوده در گذشتههای دور زمین کشاورزی بود که بعدها تبدیل به قبرستان شد. اولین فردی که در این منطقه به خاک سپرده شد، دکتر «کلوکه» پزشک اختصاصی محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار بود. «کلوکه» در سال۱۸۵۵ در این خاک دفن شد. بعدها دکتر تولوزان، یکی از پزشکان فرانسوی دربار قاجار، زمینهای این منطقه را خرید و آن را به گورستان مسیحیان مقیم تهران تبدیل کرد. بخشهای مختلف این گورستان توسط سفارتهای فرانسه، ایتالیا و لهستان خریداری شد و اکنون آنها این محل را مدیریت میکنند.
قبرستان دولاب بیش از ۷۵ هزار مترمربع مساحت دارد و دارای ۵ بخش مختلف است. هرکدام از این بخشها ورودی جداگانهای دارند. در میان قبرستان نیز یک خیابان وجود دارد که این ۵ بخش را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میکند. سه بخش کاتولیک، ارتدوکس و ارامنه گریگوری در قسمت شرقی و دو بخش ارامنه کاتولیک و آشوریهای کلدانی در قسمت غربی قبرستان دولاب قرار دارد. بزرگترین بخش قبرستان دولاب مربوط به ارامنه است که حدود ۴۴ هزار مترمربع را در برمیگیرد. اغلب افرادی که در این بخش مدفون شدهاند، ارامنه ایرانی هستند که در بین آنها افراد نامی و سرشناسی، چون شاهین سرکیسیان، آرام گارونه، اسرائیل ساهاکیان، زورا ساگینیان، مارکار قارابگیان، نیکلای لاوری و نیکوکاران درمانگاه خیریه آودیسیان دیده میشوند. قدیمیترین سنگ قبر این بخش مربوط به سال ۱۳۷۵ است. پس از آن تدفین در این قبرستان از طرف شهرداری تهران ممنوع اعلام شد.
ترسناکترین بخش قبرستانمسیحیان ارتدوکس در بخش ارتدوکسهای قبرستان دولاب دفن شدهاند که از مشهورترین آنها میتوان به نیکولای مارکف معمار و آنتوان سوروگین عکاس اشاره کرد. این افراد هر دو روسی بودهاند و اصالت گرجی داشتند. در قسمت ورودی این بخش یک آرامگاه دیده میشود که با معماری گرجی و به شکل کلیسا ساخته شده است. این آرامگاه به مینادورا خوشتاریا، همسر آکاکی خوشتاریا تعلق دارد. آکاکی خوشتاریا تاجر گرجی است که امتیاز استخراج نفت شمال ایران را از دربار قاجار دریافت کرده و در این منطقه مشغول فعالیت بود. همچنین قسمت دیگری از قبرستان دولاب، که با عنوان ترسناکترین بخش شناخته میشود، مربوط به ۲۶ مهندس ایتالیایی است. مهندسین معدنی که در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۳ در ایران کار میکردند و همینجا جان خود را از دست دادند. قبرهای این افراد در زیرزمین و لای دیوارها قرار دارد و سنگ قبر آنها نیز به صورت ایستاده دوتادور این دیوارهای نصب شده است.
در واقع برای ورود به این بخش باید از میان مردگانی ایستاده عبور کنید که کمی ترسناک است. از سوی دیگر حدود ۱۴هزار و ۲۰۰ مترمربع از قبرستان متعلق به کاتولیکهاست. در این بخش قبر افراد مشهوری، چون دکتر کلوکه، دکتر جمشید اعلم و ولادیمیر گاردایستکی دیده میشود. اکنون قبرستان ممنوعه توسط سفارتخانههای مربوطه مانند روسیه، لهستان، فرانسه و شورای خلیفهگری ارامنه مدیریت میشود. یک خانواده در این قبرستان زندگی میکنند که نگهبانی از قبرستان را بر عهده دارند.